روزانه صدها زن در دنیا مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. معمولاً این تجاوزها بهصورت انفرادی اتفاق میافتد، ولی در مواردی تجاوز بهشکل گروهی نیز انجام میشود. فیصدی بالایی از این تجاوزها توسط مردان صورت میگیرد و یک فیصدی پایین توسط زنان، یعنی در اکثریت موارد شخص متجاوز، مرد است. در آفریقای جنوبی، از سه تجاوز یکی آن توسط بیش از یک متجاوز صورت میگیرد و در امریکا از هر ده تجاوز، یک تجاوز توسط بیش از یک متجاوز انجام میشود. (۱) معمولاً تجاوز گروهی را به دلیل انتقام گرفتن یا در جریان جنگها برای ایجاد رعب و وحشت و شکستاندن اعتماد به نفس طرف مقابل انجام میدهند.
متأسفانه یکی از مشکلات دردآور در کشور ما قربانی شدن تعدادی از زنان از طریق تجاوز جنسی است. گمان بر این است که این قربانیان، بهسانِ هزاران قربانی دیگر در سراسر دنیا، به دلیل حسِ شرم و گناه و ترس از طرد شدن توسط جامعه، این تجربۀ دردناک را پنهان نگه میدارند. در مواردی حتا زنی که به او تجاوز شده به زندان انداخته میشود و مجرم شمرده میشود. شاید همۀ شما قضیۀ گلناز را شنیده یا در موردش خوانده باشید (۲). حتا صحبت و نوشتن و تحقیق درین حوزه کاری مشکل است و اطلاعات زیادی هم درین زمینه موجود نیست.
به هر رو، وقتی از تجاوز جنسی صحبت میکنیم، منظور ما دقیقاً چیست؟ تجاوز جنسی در تعریف، عبارت است از تجاوزی که منظورش صرفا آمیزش جنسی (جماع) نیست و معمولاً با قدرت جسمی یا به زور جسمی صورت میگیرد و بیشتر در اثر میل به سلطهجویی یا تحقیر فرد مورد تجاوز رخ میدهد. یعنی میشود گفت که بیشتر یک عمل خشونتآمیز است تا یک عمل جنسی (۳).
چرا فردی به فردی دیگر تجاوز می کند، و در اکثر موارد قربانیان زنان و کودکان اند؟
روانشناسی رفتار به این باور است که متجاوز به یک تحریک غیرعادی (غیرنورمال/نابهنجار) جنسی که به بدنش مخابره میشود پاسخ میدهد. زیست شناسی (بیالوژی) تکاملی ادعا میکند که مردانی که قادر به تولید مثل هستند بصورت زیستی برنامهریزی شده اند تا دست به تولید مثل بزنند. پژوهشگران فیمینیست ادعا میکنند که خشم و نفرت علیه زنان عامل اصلی تجاوز جنسی است.
داکتر گاردون هال، روانشناس، که درین حوزه تحقیقاتی انجام داده (۴) بدین باور است که نمیتوان عوامل تجاوز جنسی را به این سادگی بیان کرد. به گفتۀ داکتر هال، تئوری زیست شناسی تکاملی قادر نیست دلیل تجاوز به کودکان و افراد مسن را بیان کند، یا پژوهشگران فیمینیست توضیح نمیدهند چرا مردی که سالها زندگی خوب و رابطۀ معنادار با همسر خود داشته به یکباره دست به تجاوز به زن دیگری میزند. به باور او چندین عامل پشت این رفتار نهفته اند.
برای روشنتر شدن موضوع، داکتر هال متجاوزین جنسی را به چهار گروه بخشبندی میکند.
گروه اول (برانگیخته): درین گروه افرادی اند که قادر به کنترل تکانهها (ایمپلس) نیستند و بشکل غیرعادی تحریک میشوند، مثلاً با آزار دادن و لت و کوب کردن زنان به لذت جنسی میرسند.
گروه دوم (فاتح): درین گروه افرادی شامل میشوند که فکر میکنند زنان از تجاوز خوش شان میآید. مثلاً اگر به منزل زنی دعوت شوند یا در جایی با او تنها باشند به این فکر می شوند که زن متمایل است با او نزدیکی شود و به همین دلیل احتمال اینکه به او تجاوز کنند خیلی بالاست.
گروه سوم (خشمگین): این افراد بوسیله خشم علیه زنان انگیزه میگیرند و این خشم را توسط حمله به زنان فرو مینشانند. این گروه خطرناکترین گروهِ متجاوزین جنسی شمرده میشوند.
گروه چهارم (سوءاستفاده شده): درین گروه معمولا متجاوزینی قرار میگیرند که خود شان اکثراً در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند و قادر به برقراری رابطه سالم و درازمدت نیستند.
قربانیان تجاوز جنسی کیها هستند؟ قربانی هر کسی میتواند باشد، دختر، پسر، زن، مرد، و افراد بزرگسال، ولی زنان در مجموع و بخصوص زنان جوان در معرض خطر بیشتری هستند. مسئلهای که باید بطور جدی مدنظر گرفته شود این است که تجاوز جنسی تنها به حمله به جسمِ شخص تمام نمیشود، بلکه معمولاً اثرات درازمدت روانی بهجا میگذارد که زندگی شخص را در حوزههای مختلف فردی و اجتماعی به چالش میکشد. به چند تجربۀ یک شخصی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته درینجا اشاره میشود:
- احساس گناه: قربانی فکر میکند که با اجازه دادن فرد متجاوز به حریم شخصیاش، کار زشتی را مرتکب شده است. بهعبارتی، شخص خود را مقصر و مسوول حادثه میداند و خود را مرتباً سرزنش و نکوهش میکند.
- احساس خشم: قربانی بر فردی که بر او تجاوز کرده خشمگین است، اما در عین زمان بر خود خشمگین است که قادر به دفاع از خود نبوده و از خود شجاعت کافی نشان نداده است.
- احساس شرم: قربانی با تصور اینکه ممکن است دیگران از این موضوع باخبر شوند، بهشدت در ترس و هراس است و احساس شرمندگی میکند. شرم از اینکه حالا به یک موجود “ناپاک”، “زشت” و “کثیف” تبدیل شده که شاید هیچ زمانی کسی او را دوست نداشته باشد.
- احساس ترس و بیپناهی: قربانی ممکن است احساس ترس شدید کند که می تواند مخلوطی باشد از حس شرم و گناه و زشتی و دانستن اینکه حمایت اجتماعی مورد نیاز وجود ندارد. مثلاً قربانی شاید از این بترسد که پلیس قضیه را پیگیری نکند، یا عامل را جزا ندهد، یا با عامل همدست باشد، یا اینکه قربانی اصلاً راه درست ارتباط با نیروهای امنیتی را نداند یا فکر کند که با گزارش دادن آبرو و حیثیت خانواده زیرپا خواهد شد و عامل قضیه بعداً از آنها انتقام خواهد گرفت و…
- استرس پس از صدمه: تجاوز بار روانی سنگینی را بر ذهن و روان و جسمِ قربانی بهجا میگذارد. شخص ممکن است هر لحظه صحنۀ تجاوز را به یاد آورد؛ در خواب ببیند؛ دُچار کرختی و گیجی و بیخوابی یا بدخوابی شود؛ حالت وارخطایی، گوش بهزنگی و عدم تمرکز داشته باشد؛ زود زود خشمگین شود؛ از فعالیتهای که یادآور تجاوز بوده اند دوری کند؛ از رفتن به جایی که مورد تجاوز قرار گرفته پرهیز کند؛ فعالیتهای اجتماعیاش را محدود کند، و بالاخره به طرف اضطراب و افسردگی برود. این اختلال روانی شاید به اندازۀ شدید شود که قربانی برای ماهها و سالها میلِ جنسی خود را سرکوب کند، از مقاربت لذت نبرد، و حتیالامکان از رابطۀ نزدیک جسمی و جنسی با جنس مخالف دوری کند و احساس انزجار و تنفر از جنس مخالف را در خود بپروراند.
- حاملگی: متأسفانه در مواردی شخص قربانی بعد از تجاوز، آبستن میشود و این یک فشار سنگین دیگر بر او وارد میکند، چون درینگونه موارد حسی دوگانه دارد. از یک سو، توسط یک متجاوز حمل گرفته، و از سویی دیگر، برایش مشکل است تا طفل را سقط کند چون احساس تعلق و محبت مادری برایش پیدا میشود. حتا در مواردی که بخواهد طفل را سقط کند شاید امکانات آن وجود نداشته باشد.
- آسیبهای جسمی: متجاوزینی که از خشونت بیش از حد استفاده میکنند تا خشم خود را فروبنشانند معمولاً دست به لت و کوب قربانیان میزنند و در مواردی آنها را بهشدت زخمی میکنند. گفته میشود که حدود یک بر سه تجاوزها همراه با زدن است و هر چه قربانی آشناتر باشد، امکان اینکه لت و کوب شدیدتر باشد بیشتر است. مشکل دیگر، انتقال بیماریهای جنسی (مقاربتی) و آسیب به لگن خاصره و کمر و شکم زنان است که ممکن است موجب دردهای مزمن، نازایی و مشکلات دیگر شود.
- افسردگی: بسیاری از قربانیان تجاوز جنسی مبتلا به یک یا چند دوره افسردگی خفیف، متوسط، یا شدید میشوند که حتا میتواند همراه با افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی باشد.
- اختلالات شخصیتی: یکی دیگر از عوارض بعد از تجاوز جنسی، بخصوص اگر چندین مرتبه اتفاق بیافتد، تبارز اختلالات شخصیتی است. یکی از اختلالات شخصیتی که معمولاً بعد از صدمۀ روانیِ چون تجاوز جنسی بوجود میآید اختلال شخصیت مرزی Borderline Personality Disorder است که توأم است با تغییر سریع خُلق و خوی و ارتباطات عاطفی نامتعادل و بیثبات در سطح فردی و اجتماعی و حتا اعتیاد به مواد مخدر. متأسفانه اختلالات شخصیتی حالت مزمن و دوامدار دارند و این مشکل میتواند سالیان متمادی قربانی را رنج دهد.
مختاران بیبی در سال ۲۰۰۲ در پاکستان مورد تجاوز گروهی قرار گرفت ولی با شجاعت پا پیش گذاشت و قضیه را پیگیری کرد.
بصورت خلاصه، تجاوز جنسی که شاید حداکثر ده دقیقه بطول انجامد، سبب صدمات بهشدت جدی میشود که برای ماهها و سالها دوام میکند. برای بسیاری از زنان، زندگی شان یک شبه از این رو به آن رو می شود و هرگز شاید به حالت اولی خود برنگردند. بعضی از آنان قربانیان چندبارۀ تجاوز جنسی اند که تجاوز بر حریم جسمی و روانی شان به یک مورد محدود نمیشود و بارها و بارها مورد تجاوز قرار میگیرند. اینها معمولاً توسط نزدیکان خود مورد تجاوز قرار میگیرند یا قربانی تجاوز گروهی اند. برای بسیاری شان مشکل است تا تواناییهای قبلی خود را بازگردانند و محدود کسانی چون مختاران بیبی (۵) در پاکستان پیدا میشوند که همچو حادثۀ دردناکی را تبدیل به یک توانایی ساخته و زندگی خود و اطرافیان خود را متحول سازند.
مرور تحقیقات درین حوزه بیانگر این است که بهترین راه پیشگیری، آموزش کودکان و والدین، آموزش جامعه در بارۀ برابری زنان و مردان، رشد تحملپذیری و عادی سازی روابط زنان و مردان، جلوگیری از ازدواجهای قبل از وقت، پیگیری جدی قضایای تجاوز و جزادادن/محدود ساختن عاملین، افزایش امنیت شهروندی، افزایش آگاهی در بارۀ مسایل جنسی و خطراتی که طبقات آسیبپذیرتر جامعه با آن مواجه اند، قدرتمندساختن سازمانهای حمایت از کودکان و زنان، تداوی اختلالات روانی، و فعالیتهای مشابه دیگر است.
نظرات شما عزیزان: